آیه 15 سوره احقاف

از دانشنامه‌ی اسلامی

وَوَصَّيْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَيْهِ إِحْسَانًا ۖ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهًا وَوَضَعَتْهُ كُرْهًا ۖ وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا ۚ حَتَّىٰ إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَبَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَىٰ وَالِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَصْلِحْ لِي فِي ذُرِّيَّتِي ۖ إِنِّي تُبْتُ إِلَيْكَ وَإِنِّي مِنَ الْمُسْلِمِينَ

[46–15] (مشاهده آیه در سوره)


<<14 آیه 15 سوره احقاف 16>>
سوره :سوره احقاف (46)
جزء :26
نزول :مکه

ترتیل

ترجمه (مکارم شیرازی)

ترجمه های فارسی

و ما انسان را به احسان در حق پدر و مادر خود سفارش کردیم، که مادر با رنج و زحمت بار حمل او کشید و باز با درد و مشقّت وضع حمل نمود و سی ماه تمام مدت حمل و شیرخواری او بود تا وقتی که طفل به حد رشد رسید و آدمی چهل ساله گشت (و عقل و کمال یافت آن گاه سزد که) عرض کند: بار خدایا، مرا بر نعمتی که به من و پدر و مادر من عطا فرمودی شکر بیاموز و به کار شایسته‌ای که رضا و خشنودی تو در آن است موفق دار و فرزندان مرا صالح گردان، من به درگاه تو باز آمدم و از تسلیمان فرمان تو شدم.

و انسان را درباره پدر و مادرش به نیکی سفارش کردیم. مادرش او را با تحمل رنج و زحمت باردار شد و با رنج و زحمت او را زایید. و دوران بارداری و باز گرفتنش از شیر سی ماه است، تا زمانی که به رشد و نیرومندی خود و به چهل سالگی برسد، گوید: پروردگارا! به من الهام کن تا نعمتت را که بر من و پدر و مادرم عطا کرده ای سپاس گزارم، و کار شایسته ای که آن را می پسندی انجام دهم و ذریه و نسل مرا برای من صالح و شایسته گردان که من به سوی تو بازگشتم و به یقین از تسلیم شدگان [به فرمان ها و احکام] توام.

و انسان را [نسبت‌] به پدر و مادرش به احسان سفارش كرديم. مادرش با تحمّل رنج به او باردار شد و با تحمّل رنج او را به دنيا آورد. و باربرداشتن و از شيرگرفتن او سى ماه است، تا آنگاه كه به رشد كامل خود برسد و به چهل سال برسد، مى‌گويد: «پروردگارا، بر دلم بيفكن تا نعمتى را كه به من و به پدر و مادرم ارزانى داشته‌اى سپاس گويم و كار شايسته‌اى انجام دهم كه آن را خوش دارى، و فرزندانم را برايم شايسته گردان؛ در حقيقت، من به درگاه تو توبه آوردم و من از فرمان‌پذيرانم.»

آدمى را به نيكى كردن با پدر و مادر خود سفارش كرديم. مادرش بار او را به دشوارى برداشت و به دشوارى بر زمين نهاد. و مدت حمل تا از شير بازگرفتنش سى ماه است تا چون به سن جوانى رسد و به چهل سالگى درآيد، گويد: اى پروردگار من، به من بياموز تا شكر نعمتى كه بر من و بر پدر و مادرم ارزانى داشته‌اى به جاى آرم. كارى شايسته بكنم كه تو از آن خشنود شوى و فرزندان مرا به صلاح آور. من به تو بازگشتم و از تسليم‌شدگانم.

ما به انسان توصیه کردیم که به پدر و مادرش نیکی کند، مادرش او را با ناراحتی حمل می‌کند و با ناراحتی بر زمین می‌گذارد؛ و دوران حمل و از شیر بازگرفتنش سی ماه است؛ تا زمانی که به کمال قدرت و رشد برسد و به چهل سالگی بالغ گردد می‌گوید: «پروردگارا! مرا توفیق ده تا شکر نعمتی را که به من و پدر و مادرم دادی بجا آورم و کار شایسته‌ای انجام دهم که از آن خشنود باشی، و فرزندان مرا صالح گردان؛ من به سوی تو بازمی‌گردم و توبه می‌کنم، و من از مسلمانانم!»

ترجمه های انگلیسی(English translations)

We have enjoined man to be kind to his parents. His mother has carried him in travail, and bore him in travail, and his gestation and weaning take thirty months. When he comes of age and reaches forty years, he says, ‘My Lord! Inspire me to give thanks for Your blessing with which You have blessed me and my parents, and that I may do righteous deeds which please You, and invest my descendants with righteousness. Indeed I have turned to you in penitence, and I am one of the Muslims.’

And We have enjoined on man doing of good to his parents; with trouble did his mother bear him and with trouble did she bring him forth; and the bearing of him and the weaning of him was thirty months; until when he attains his maturity and reaches forty years, he says: My Lord! grant me that I may give thanks for Thy favor which Thou hast bestowed on me and on my parents, and that I may do good which pleases Thee and do good to me in respect of my offspring; surely I turn to Thee, and surely I am of those who submit.

And We have commended unto man kindness toward parents. His mother beareth him with reluctance, and bringeth him forth with reluctance, and the bearing of him and the weaning of him is thirty months, till, when he attaineth full strength and reacheth forty years, he saith: My Lord! Arouse me that I may give thanks for the favour wherewith Thou hast favoured me and my parents, and that I may do right acceptable unto Thee. And be gracious unto me in the matter of my seed. Lo! I have turned unto Thee repentant, and lo! I am of those who surrender (unto Thee).

We have enjoined on man kindness to his parents: In pain did his mother bear him, and in pain did she give him birth. The carrying of the (child) to his weaning is (a period of) thirty months. At length, when he reaches the age of full strength and attains forty years, he says, "O my Lord! Grant me that I may be grateful for Thy favour which Thou has bestowed upon me, and upon both my parents, and that I may work righteousness such as Thou mayest approve; and be gracious to me in my issue. Truly have I turned to Thee and truly do I bow (to Thee) in Islam."

معانی کلمات آیه

  • كرها: كره: مشقت و زحمت. در مصباح و قاموس و مفردات گويد: كره (بفتح اول) ناپسندى و مشقتى است كه از خارج بر شخصى تحميل شود و به ضم اول مشقتى كه از درون و نفس انسان باشد.
  • فصال: باز كردن از شير. فصل در اصل به معنى جدا كردن و بريدن است.
  • اشد: نيرومندى در جوامع الجامع فرموده: آن حالت اجتماع عقل و كمال خلق و نيرو و تميز است.
  • اوزعنى: وزع: منع و حبس. «وزعه عن الامر: منعه و حبسه» ايزاع را الهام معنى كرده‌‏اند، منظور از آن حريص كردن و موفق كردن است.

نزول

محمد بن يعقوب كلينى بعد از هفت واسطه از ابوخديجه و او از امام صادق عليه‌السلام نقل نمايد كه فرمود: وقتى كه فاطمه عليهاالسلام به حسين حامله گرديد. جبرئيل نزد رسول خدا‌ صلی الله علیه و آله آمد و گفت: يا رسول الله فاطمه صاحب پسرى خواهد گرديد كه بعدها بدست امت تو كشته خواهد شد و به همين منظور فاطمه در حين آبستن بودن و نيز هنگام زائيدن با يك ناراحتى روحى توام بوده است سپس امام صادق عليه‌السلام افزود، در دنيا مادرى يافت نشده است كه هنگام زائيدن فرزند خود نگران باشد ولى فاطمه در حين زائيدن حسين يك چنين حالتي داشته است زيرا متوجه گرديده بود كه فرزند دلبند وي بدست اين امت كشته خواهد شد و براى همين منظور اين آيه نازل گرديد.

چنان كه بعد از پنج واسطه از ابوسلمة سالم بن مكرم و او از امام صادق عليه‌السلام اين روايت نقل گرديده است.

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَيْهِ إِحْساناً حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهاً وَ وَضَعَتْهُ كُرْهاً وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً حَتَّى إِذا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً قالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَ عَلى والِدَيَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ وَ أَصْلِحْ لِي فِي ذُرِّيَّتِي إِنِّي تُبْتُ إِلَيْكَ وَ إِنِّي مِنَ الْمُسْلِمِينَ «15»

و ما انسان را سفارش كرديم كه به والدين خود نيكى كند، مادرش او را با سختى حمل كرد و با سختى به دنيا آورد و دوران حمل تا از شير گرفتنش سى ماه (به طول كشد)، تا آنگاه كه به رشد كامل رسد و چهل ساله شود، گويد: پروردگارا! مرا توفيق ده تا نعمتى را كه بر من و بر پدر و مادر من لطف كردى، شكرگزارى كنم و عمل شايسته اى انجام دهم كه تو آن را بپسندى و فرزندانم را براى من صالح و شايسته گردان، همانا من به سوى تو بازگشته و از تسليم شدگانم.

نكته ها

«كره» به معناى سختى درونى و «كره»، سختى از بيرون است. «1» «أَوْزِعْنِي» به معناى ايجاد علاقه و عشق براى انجام كارى است كه به آن توفيق الهى گويند.

احسان به والدين، از جايگاه ويژه اى نزد خداوند برخوردار است. در قرآن، پنج بار كلمه «وَصَّيْنَا» بكار رفته كه سه بار آن مربوط به والدين است. «2»

در اين آيه به دوران جنينى و نوزادى انسان تا سن چهل سالگى اشاره شده و اين سنّ، اوج كمال جسمى انسان شمرده شده است. «بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً»

از اين آيه معلوم مى شود كه كوتاه ترين مدّت حاملگى، شش ماه است، چون دو سال شيردهى، اگر از سى ماه كه در آيه آمده است كم شود، حداقل مدت حمل شش ماه مى شود. «وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً»

(1). مفردات راغب.

(2). عنكبوت، آيه 8، لقمان، آيه 14 و همين آيه.

تفسير نور، ج 9، ص: 33

مادر به دليل دشوارى دوران باردارى و زايمان و شيردهى، حق ويژه اى بر فرزند داشته و بايد نسبت به او بيشتر احسان كرد، چنانچه در روايات تأكيد بيشترى در مورد احسان به مادر شده است و پيامبر اكرم در روايتى سه بار سفارش به نيكى به مادر كرد و آنگاه سفارش به نيكى به پدر. «1»

پيام ها

1- سفارش احسان به والدين، در طول تاريخ و تمام اديان بوده است. ( «وَصَّيْنَا» در قالب ماضى آمده است)

2- احسان به والدين، از حقوق انسانى است كه هر پدر و مادرى بر گردن فرزندشان دارند. «وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ» (نفرمود: «وصينا الذين آمنوا»)

3- در احسان به والدين، مسلمان بودن آنان شرط نيست. «وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَيْهِ»

4- استحكام بنياد خانواده و حفظ جايگاه والدين، مورد توجّه خاص خداوند است. «وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَيْهِ إِحْساناً»

5- نه تنها انفاق و امداد و احترام، بلكه هر نوع نيكى نسبت به والدين لازم است. ( «إِحْساناً» به صورت نكره آمده كه شامل هر نوع احسانى شود.)

6- احسان به والدين بايد پيوسته و برجسته باشد، نه به مقدار ضرورت و مقطعى. (تنوين در «إِحْساناً» نشانه ى عظمت و برجستگى است.)

7- توجّه به سفارش اكيد خداوند به زحمات گذشته والدين، احسان و خدمت كردن به آنان را عاشقانه و جدى تر مى كند. وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ ... حَمَلَتْهُ أُمُّهُ

8- كمال احسان به والدين، در آن است كه بى واسطه انجام گيرد. «بِوالِدَيْهِ إِحْساناً» (حرف «ب» در «بِوالِدَيْهِ» نشانه آن است كه احسان به والدين با دست خود باشد.)

9- ياد رنج و زحمت هاى مادران، در برانگيختن عاطفه فرزندان مؤثّر است. حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهاً ... كُرْهاً ...

(1). تفسير نمونه و كافى، ج 2، ص 159.

تفسير نور، ج 9، ص: 34

10- حق مادر بيش از پدر است. پس از كلمه «والدين»، سخن از رنجهاى مادر است. حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهاً ...

11- تمام دستورات و اوامر و نواهى دينى، دليل و فلسفه دارند. (گرچه دليل بعضى از آنها مانند احسان به والدين، بيان شده است). وَصَّيْنَا ... حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهاً ...

12- چهل سالگى قلّه توانمندى و رشد انسان است. «بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً»

13- شكر الهى، به استمداد و توفيق خداوند نياز دارد. «أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ»

14- بخشى از نعمت هاى انسان، به واسطه والدين و نياكان است. «أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَ عَلى والِدَيَّ»

15- بلوغ جسمى و كمال عقلى، بستر بلوغ معنوى است. بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً قالَ رَبِ ...

16- تشكّر فرزند از نعمت هايى كه خداوند به والدين او داده، وظيفه و نوعى احسان به والدين است. أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ ... عَلى والِدَيَ

17- بهترين راه تشكر از نعمت هاى خداوند، انجام كار نيك است. أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ ... أَعْمَلَ صالِحاً

18- ارزش عمل صالح به آن است كه پيوسته و دائمى باشد. «أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً» (فعل مضارع «اعمل»، نشانه دوام و استمرار است)

19- عمل صالحى ارزشمند است كه خالصانه بوده و مورد قبول و رضاى خدا قرار گيرد. «أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ»

20- فرزند و نسل صالح، افتخارى براى والدين است. «أَصْلِحْ لِي فِي ذُرِّيَّتِي»

21- بهترين دعا آن است كه انسان، هم به والدين و هم به فرزندان توجّه داشته باشد. عَلى والِدَيَ ... أَصْلِحْ لِي فِي ذُرِّيَّتِي

22- در برابر ناسپاسى هايى كه نسبت به خدا و والدين داشته ايم، توبه و جبران كنيم. وَ عَلى والِدَيَ ... إِنِّي تُبْتُ إِلَيْكَ

تفسير نور، ج 9، ص: 35

23- تسليم فرمان خدا زيستن و مسلمان مردن، دعاى پاكان و صالحان است. «إِنِّي تُبْتُ إِلَيْكَ وَ إِنِّي مِنَ الْمُسْلِمِينَ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَيْهِ إِحْساناً حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهاً وَ وَضَعَتْهُ كُرْهاً وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً حَتَّى إِذا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً قالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَ عَلى‌ والِدَيَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ وَ أَصْلِحْ لِي فِي ذُرِّيَّتِي إِنِّي تُبْتُ إِلَيْكَ وَ إِنِّي مِنَ الْمُسْلِمِينَ «15»

«1» سفينة البحار، شيخ عباس قمى، ذيل ماده امن ج 1 ص 37 بنقل از كتاب الايمان بحار.

جلد 12 - صفحه 76

وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ‌: و وصيت و امر فرموديم جنس آدمى را، بِوالِدَيْهِ إِحْساناً: به پدر و مادر خود احسان كردن، حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهاً: حمل نمود آدمى را مادر او در شكم خود در حالى كه كاره حمل او بود در مشقت و سختى، وَ وَضَعَتْهُ كُرْهاً: و وضع حمل نمود او را در حالت رنج و محنت.

تأويل: فى الكافى- عن الصادق عليه السّلام قال لما حملت فاطمة (سلام اللّه عليها) بالحسين جاء جبرئيل الى رسول الله فقال ان فاطمة (عليها السّلام) ستلد غلاما تقتله امتك من بعدك فلما حملت فاطمة بالحسين (عليهما السّلام) كرهت و حين وضعته كرهت وضعه ثم قال لم ترفى الدنيا ام تلد غلاما تكرهه و لكنها كرهته لما علمت انه سيقتل قال و فيه نزلت هذه الايه (حملته امه كرها و وضعته كرها ...) در كافى- از حضرت صادق عليه السّلام فرمود: چون حامله شد حضرت فاطمه به حضرت حسين عليهما السّلام، جبرئيل نازل شد به رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله گفت: بدرستى كه حضرت فاطمه عليها السّلام زود است پسرى بياورد كه مى‌كشند او را امت تو بعد از تو. پس وقتى حامله شد حضرت فاطمه به حضرت حسين عليهما السّلام، كراهت داشت؛ و زمانى كه وضع حمل نمود كاره بود؛ پس حضرت صادق عليه السّلام فرمود: ديده نشد در دنيا مادرى كه پسر آورد كه كاره باشد و لكن كاره بودن به جهت آنست كه دانست كه او را شهيد خواهند كرد و در حق فاطمه عليها السّلام نازل شد آيه‌ (حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهاً وَ وَضَعَتْهُ كُرْهاً) «1».

وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ‌: و مدت حمل او و زمان باز گرفتن از شير، ثَلاثُونَ شَهْراً:

سى ماه است و چون رضاع كامل دو سال است چنانچه فرمايد (وَ الْوالِداتُ‌

«1» اصول كافى، ج 1، باب مولد الحسين بن على عليهما السّلام، روايت 3، چاپ 1401 بيروت.

جلد 12 - صفحه 77

يُرْضِعْنَ أَوْلادَهُنَّ حَوْلَيْنِ كامِلَيْنِ) «1» پس شش ماه براى حمل باقى مى‌ماند چنانچه حضرت امير المؤمنين تمسك فرموده به جمع بين دو آيه اقل حمل شش ماه است‌ «2».

بيان و اعجاز: محقق اردبيلى رحمه الله نقل نموده از قضاياى حضرت امير المؤمنين عليه السّلام آنكه در زمان عمر بن الخطاب شخصى به سفر رفته بود، بعد از آنكه آمد به شش ماه زنش را وضع حمل واقع شده و آن امر بر او مشكل آمد، زنش را نزد عمر آورد، عمر حكم به رجم نمود و پيش از آنكه سنگسار كنند حضرت امير المؤمنين عليه السّلام واقف شده منع و فرمود: حق تعالى در قرآن مجيد فرموده: «وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً» دو سال مدت شير خوردن و شش ماه مدت اقل حمل است و اين فرزند متعلق به اين شخص و اين زن بيگناه است. پس آن زن و مرد دعا كرده شكر حق تعالى بجاى آوردند، در اين حال عمر گفت: لو لا علىّ لهلك عمر: اگر على عليه السّلام نبود عمر هلاك مى‌شد «3».

حَتَّى إِذا بَلَغَ أَشُدَّهُ‌: تا وقتى كه رسيد به نهايت قوت و استحكام عقل خود كه آن چهل سال تمام است كه غايت قوت و كمال عقل و تميز و وقت انزال وحى باشد بر انبياء، چه هيچ پيغمبرى پيش از چهل سال وحى به او نيامد.

وَ بَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً: (عطف تفسير است) چون به چهل سال رسيد كه نهايت قوت عقل است و به دولت كمال ايمان مستسعد شد، قالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي‌:

گفت اى پروردگار من الهام فرما، يعنى از شأن او آنست كه چون به اين مرتبه رسيد زبان به دعا گشوده گويد اى پروردگار من، الهام فرما مرا، أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي‌: به آنكه شكر گويم و سپاسدارى نمايم نعمت عظيم تو را كه به كرم عميم، أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَ عَلى‌ والِدَيَ‌: انعام فرمودى بر من و بر پدر و مادر من كه آن نعمت اسلام است و حيات و قدرت و ذكاوت و انزال رزق و غير آن.

شكر ولد بر نعمت والدين به جهت تناهى آن نعمت است به او و مستفيد شدن او

«1» سوره بقره، آيه 233.

«2» تفسير منهج الصّادقين، ج 8، ص 315، چاپ كتابفروشى اسلاميّه.

«3» حديقة الشيعه (تهران- علميه اسلاميه)، فصل هشتم ص 271.

جلد 12 - صفحه 78

به آن.

وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً: و ديگر ملهم ساز مرا كه بجا آورم كارهاى شايسته، تَرْضاهُ‌: كه پسندى آن را و از آن راضى شوى، وَ أَصْلِحْ لِي فِي ذُرِّيَّتِي‌: و به صلاح آور براى من در ميان فرزندان من، يعنى صلاح را جارى ساز در اولادان من و آن را راسخ و ثابت ساز در ايشان تا در مظان صلاح و طريق فلاح باشند تا به يمن صلاحيت ايشان فوزى و نجاتى مرا حاصل شود. يا ايشان را براى من خلف صالح صدق و براى خود بندگان خالص گردان تا همه ايشان پرهيزكار باشند تا باعث آبرومندى شوند. إِنِّي تُبْتُ إِلَيْكَ‌: بدرستى كه من توبه و رجوع نمودم بدرگاه تو و بازگشتم بسوى تو از هر چه غير [رضاى‌] تو باشد، وَ إِنِّي مِنَ الْمُسْلِمِينَ‌: و بدرستى كه من از تسليم شدگان به فرمان تو هستم.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلَّذِينَ آمَنُوا لَوْ كانَ خَيْراً ما سَبَقُونا إِلَيْهِ وَ إِذْ لَمْ يَهْتَدُوا بِهِ فَسَيَقُولُونَ هذا إِفْكٌ قَدِيمٌ «11» وَ مِنْ قَبْلِهِ كِتابُ مُوسى‌ إِماماً وَ رَحْمَةً وَ هذا كِتابٌ مُصَدِّقٌ لِساناً عَرَبِيًّا لِيُنْذِرَ الَّذِينَ ظَلَمُوا وَ بُشْرى‌ لِلْمُحْسِنِينَ «12» إِنَّ الَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ «13» أُولئِكَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ خالِدِينَ فِيها جَزاءً بِما كانُوا يَعْمَلُونَ «14» وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَيْهِ إِحْساناً حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهاً وَ وَضَعَتْهُ كُرْهاً وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً حَتَّى إِذا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً قالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَ عَلى‌ والِدَيَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ وَ أَصْلِحْ لِي فِي ذُرِّيَّتِي إِنِّي تُبْتُ إِلَيْكَ وَ إِنِّي مِنَ الْمُسْلِمِينَ «15»

ترجمه‌

و گفتند آنها كه كافر شدند بآنانكه ايمان آوردند اگر بود بهتر پيشى نميگرفتند بر ما بسوى آن و چون هدايت نشدند بآن پس زود است كه بگويند اين حكايات دروغى است از پيشينيان‌

و پيش از آن كتاب موسى است كه پيشوا و رحمت بود و اين كتابيست تصديق كننده با آنكه زبانى است عربى تا بيم دهد آنانرا كه ستم كردند و مژده باشد براى نيكوكاران‌

همانا آنانكه گفتند پروردگار ما خدا است پس ايستادگى كردند پس نيست ترسى بر آنان و نه ايشان اندوهگين ميشوند

آنگروه اهل بهشتند جاودانيان در آن بپاداش آنچه بودند كه ميكردند

و سفارش نموديم انسانرا نسبت به پدر و مادرش به نيكى كردن بارور گرديد او را مادرش بكراهت و دشوارى و نهادش بزحمت و دشوارى و باروريش و از شير گرفتنش سى ماه است تا چون برسد بكمال رشد خود و برسد به چهل سال گويد پروردگارا الهام فرما مرا كه شكر كنم نعمت تو را كه انعام فرمودى بر من و بر پدر و مادرم و اينكه بجا آورم كار نيكى كه بپسندى آنرا و مقرّر فرما صلاح را براى من در اولادم همانا من بازگشتم بسوى تو و همانا من از منقادانم.

تفسير

جماعت يهود يا مشركين مكّه باهل ايمان گفتند يا در باره آنها با خودشان صحبت كردند كه اگر ايمان يا قرآن خوب و مفيد بود مردمان‌

جلد 4 صفحه 650

فرومايه پست سبقت نميگرفتند بقبول بر ما و گفته‌اند مقصود يهود عبد اللّه بن سلام و امثال او بودند كه اسلام آورده بودند و در آيات سابقه ذكر شد و خداوند در ردّ آنها فرموده چون قابل هدايت نبودند اين سخن را گفتند و پس از اين خواهند گفت قرآن بيش از يك افسانه دروغ قديمى نيست با آنكه قبل از قرآن تورية حضرت موسى پيشوا و مقتدا و نور و رحمت براى مردم بود و فعلا اين قرآن اصول معارفش با آن موافق و تصديق كننده است كتب سماوى قبل را و بزبان عربى فصيح نازل شده براى آنكه بيم دهد ستمكاران را از عذاب و مژده دهد نيكوكاران را بثواب و تخصيص تورية بذكر از بين كتب سماوى شايد بملاحظه بودن روى سخن به يهود باشد يا كثرت افرادشان در عربستان با آنكه مشركين مكّه از آن اعراض نمودند و يهود كاملا بآن عمل ننمودند و كسانيكه در مقام علم موحّد و متوكّل بخدا شدند و در وادى عمل استقامت و ثبات قدم بخرج دادند و منحرف از جادّه شرع نشدند گفته‌اند در آخرت ترس و بيمى از آتيه و حزن و اندوهى از گذشته ندارند و بنظر حقير در دنيا هم ندارند چون كسيكه ميداند خدا را دارد از كه ترس دارد و از چه غم دارد و كلمه ثمّ براى تراخى رتبه عمل از علم است خدا فرموده آنگروه مصاحب و ملازم و مخلّد و مؤبّد در بهشتند به استحقاق جزاى اعمالشان در چند روز دنيا و در ذيل اين آيه شمه‌ئى در سوره حم سجده گذشت و توصيه و سفارش فرمود خداوند در آيات عديده بفرزندان آدم عليه السّلام كه بپدر و مادر خود احسان و نيكى كنند و در مجمع از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه حسنا قرائت فرموده است يعنى براى آن دو كار خوب انجام دهند و شرح اين قسمت در اوائل سوره بقره و غيره گذشته است و چون حقّ مادر ظاهرا زيادتر و رعايت او لازم‌تر است خداوند شمه‌ئى از زحمات او را تذكر داده كه مادر بعنف و مشقّت او را از شش ماه تا نه ماه در شكم خود حمل كرده و بعد از آن بزحمت و سختى او را وضع نموده و بعدا شير داده در دو سال كه با مدّت اقلّ حمل سى ماه ميشود و الّا زيادتر تا آنكه چون بحدّ بلوغ و رشد و كمال جسمى برسد و از آن بكمال عقل و ادراك معانى فائز گردد كه چهل سال است از خدا بخواهد كه توفيق شكر نعمت خود را بر او و بر پدر و مادرش باو بدهد و آنكه موفّق فرمايد او را بأعمال صالحه‌

جلد 4 صفحه 651

كه مرضىّ خدا باشد و بخواهد از خدا كه بر نفع او اولاد صالح باو عنايت فرمايد يا پاره‌ئى از اولاد او را بصلاح و تقوى آراسته فرمايد و از معاصى يا ذكر غير خدا توبه كند و منقاد و مطيع اوامر حق باشد و با خلاص در اين راه قدم بردارد و در چند روايت معتبره اين آيات با ولادت حضرت سيد الشهداء (ع) شش ماهه و مقرّر شدن ائمه عليهم السلام در ذريّه او و محزون شدن حضرت زهرا سلام اللّه عليها در حين حمل و وضع آنحضرت از شنيدن خبر شهادتش تطبيق شده و در بعضى تصريح بنزول در باره آنحضرت شده است و در خصال از امام صادق عليه السّلام بلوغ اشدّ بسى و سه سال و تكميل آن بچهل سال تحديد شده و فرموده از چهل و يك سال شروع بنقص ميشود و از پنجاه ببعد مانند كسى است كه در حال جان كندن باشد.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ وَصَّينَا الإِنسان‌َ بِوالِدَيه‌ِ إِحساناً حَمَلَته‌ُ أُمُّه‌ُ كُرهاً وَ وَضَعَته‌ُ كُرهاً وَ حَملُه‌ُ وَ فِصالُه‌ُ ثَلاثُون‌َ شَهراً حَتّي‌ إِذا بَلَغ‌َ أَشُدَّه‌ُ وَ بَلَغ‌َ أَربَعِين‌َ سَنَةً قال‌َ رَب‌ِّ أَوزِعنِي‌ أَن‌ أَشكُرَ نِعمَتَك‌َ الَّتِي‌ أَنعَمت‌َ عَلَي‌َّ وَ عَلي‌ والِدَي‌َّ وَ أَن‌ أَعمَل‌َ صالِحاً تَرضاه‌ُ وَ أَصلِح‌ لِي‌ فِي‌ ذُرِّيَّتِي‌ إِنِّي‌ تُبت‌ُ إِلَيك‌َ وَ إِنِّي‌ مِن‌َ المُسلِمِين‌َ «15»

و سفارش‌ كرديم‌ و دستور داديم‌ انسان‌ ‌را‌ ‌که‌ بپدر و مادر ‌خود‌ احسان‌ كند مادرش‌ حمل‌ ميكند ‌آن‌ ‌را‌ بزحمت‌ و اكراه‌ و ميزايد ‌او‌ ‌را‌ بزحمت‌ و اكراه‌. و حمل‌ و ارضاع‌ ‌او‌ ‌تا‌ ‌از‌ شير باز دارند سي‌ ماه‌ ‌است‌ ‌تا‌ زماني‌ ‌که‌ محكم‌ شود قواي‌ ‌او‌ و برسد بچهل‌ سالگي‌ ‌که‌ منتهاي‌ رشد ‌است‌ بگويد پروردگار ‌من‌ نصيب‌ ‌من‌ فرما و توفيق‌ عنايت‌ كن‌ اينكه‌ شكر گزار باشم‌ نعمت‌ تو ‌را‌ ‌که‌ بمن‌ عنايت‌ فرموده‌اي‌ و ‌بر‌ پدر و مادر ‌من‌ مرحمت‌ كرده‌اي‌، و اينكه‌ عمل‌ كنم‌ عمل‌ صالحي‌ ‌که‌ موجب‌ رضا و خشنودي‌ تو ‌باشد‌ و صالح‌ گردان‌ ‌از‌ ‌براي‌ ‌من‌ ذريه ‌من‌ محققا ‌من‌ ‌از‌ تقصيراتم‌ توبه‌ كردم‌ بسوي‌ تو و محققا ‌من‌ ‌از‌ مسلمين‌ هستم‌.

اخبار بسياري‌ داريم‌ ‌که‌ ‌اينکه‌ آيه شريفه‌ ‌در‌ مورد حضرت‌ حسين‌ (ع‌) وارد ‌شده‌ ‌که‌ چون‌ خبر شهادت‌ ‌او‌ ‌را‌ بپيغمبر دادند و بامير المؤمنين‌ و بصديقه‌ طاهره‌ حضرت‌ زهراء بكراهت‌ حمل‌ ‌او‌ ‌را‌ برداشت‌ و بكراهت‌ زائيد و حمل‌ ‌او‌ ‌هم‌ شش‌ ماه‌ ‌بود‌ مثل‌ يحيي‌ (ع‌) و مدت‌ رضاعش‌ دو سال‌ و خداوند بعوض‌ شهادت‌ امامت‌ ‌را‌ ‌در‌ نسل‌ ‌او‌ و ذريه ‌او‌ قرار داد. و ‌اينکه‌ اخبار بسيار مفصل‌ ‌است‌ و ‌ما مكرر گفته‌ايم‌ ‌که‌: اخبار بيان‌ مصداق‌ اتم‌ ميكند تنافي‌ ‌با‌ عموم‌ ‌آيه‌ ندارد.

وَ وَصَّينَا الإِنسان‌َ بِوالِدَيه‌ِ إِحساناً يكي‌ ‌از‌ واجبات‌ مهمه‌ شرع‌ مطهر برّ

جلد 16 - صفحه 145

بوالدين‌ ‌است‌، و ‌از‌ معاصي‌ بسيار بزرگ‌ عاق‌ والدين‌ ‌است‌ ‌حتي‌ ‌اگر‌ والدين‌ كافر باشند قرآن‌ ميفرمايد:

وَ وَصَّينَا الإِنسان‌َ بِوالِدَيه‌ِ حَمَلَته‌ُ أُمُّه‌ُ وَهناً عَلي‌ وَهن‌ٍ وَ فِصالُه‌ُ فِي‌ عامَين‌ِ أَن‌ِ اشكُر لِي‌ وَ لِوالِدَيك‌َ إِلَي‌َّ المَصِيرُ وَ إِن‌ جاهَداك‌َ عَلي‌ أَن‌ تُشرِك‌َ بِي‌ ما لَيس‌َ لَك‌َ بِه‌ِ عِلم‌ٌ فَلا تُطِعهُما وَ صاحِبهُما فِي‌ الدُّنيا مَعرُوفاً لقمان‌ آيه 13 و 14.

و حَمَلَته‌ُ أُمُّه‌ُ كُرهاً وَ وَضَعَته‌ُ كُرهاً همان‌ وهنا ‌علي‌ وهن‌ ‌است‌ چه‌ ‌در‌ ايام‌ حمل‌ و چه‌ ‌در‌ ايام‌ رضاع‌ ‌که‌ چه‌ اندازه‌ مادر ‌در‌ حمل‌ و وضع‌ و رضاع‌ بايد زحمت‌ بكشد ‌تا‌ ‌اينکه‌ بچه‌ ‌از‌ شير باز شود.

وَ حَملُه‌ُ وَ فِصالُه‌ُ ثَلاثُون‌َ شَهراً ‌که‌ گفتند: اقل‌ حمل‌ شش‌ ماه‌ ‌است‌ و اكثر يك‌ سال‌ و نوعا 9 ماه‌ و اقل‌ رضاع‌ بيست‌ و يك‌ ماه‌ و اكثر دو سال‌، ‌پس‌ ‌از‌ فصال‌ ‌هم‌ ‌اينکه‌ پدر و مادر چه‌ اندازه‌ زحمت‌ ميكشند، حَتّي‌ إِذا بَلَغ‌َ أَشُدَّه‌ُ ‌که‌ قواي‌ ‌او‌ محكم‌ شود و شعور و ادراكش‌ بجا بيايد ‌تا‌ بحد بلوغ‌ و رشد رسد.

وَ بَلَغ‌َ أَربَعِين‌َ سَنَةً ‌که‌ غايت‌ رشد ‌است‌.

قال‌َ رَب‌ِّ أَوزِعنِي‌ أَن‌ أَشكُرَ نِعمَتَك‌َ الَّتِي‌ أَنعَمت‌َ عَلَي‌َّ ‌که‌ نعمت‌ ايمان‌ و اسلام‌ ‌باشد‌ ‌که‌ بزرگترين‌ نعمت‌ الهي‌ ‌است‌ ‌حتي‌ ‌از‌ نعمت‌ وجود.

وَ عَلي‌ والِدَي‌َّ ‌که‌ ‌آنها‌ ‌هم‌ داراي‌ ‌اينکه‌ نعمت‌ عظمي‌ بودند و مرا ‌در‌ دامن‌ ايمان‌ تربيت‌ كردند ‌که‌ ‌اگر‌ ‌آنها‌ كافر بودند مرا بكيش‌ ‌خود‌ ‌در‌ ميآوردند چنانچه‌ ‌در‌ خبر ‌است‌ ميفرمايد:

(‌کل‌ مولود يولد ‌علي‌ الفطرة و انّما ابواه‌ يهودانه‌ و ينصرانه‌).

وَ أَن‌ أَعمَل‌َ صالِحاً تَرضاه‌ُ ‌که‌ بالاترين‌ مقامات‌ انسان‌ رضاي‌ الهي‌ ‌است‌ ‌حتي‌ ‌در‌ خبر ‌است‌ ‌که‌: چون‌ اهل‌ بهشت‌ ‌در‌ بهشت‌ جاي‌ گرفتند خطاب‌ مي‌رسد آيا توقع‌ ديگري‌ ‌هم‌ داريد! عرض‌ ميكنند: ربنا رضاك‌ وَ أَصلِح‌ لِي‌ فِي‌ ذُرِّيَّتِي‌ ‌که‌ ‌در‌ ذريه‌ و نسل‌ ‌من‌ همه‌ صالح‌ باشند ‌که‌ صلاح‌ ‌آنها‌ ‌هم‌ بصلاح‌ ‌من‌ تمام‌ مي‌شود، و ‌از‌ اعمال‌ صالحه ‌آنها‌ ‌هم‌ ‌من‌ بهره‌ برداري‌ مي‌كنم‌.

جلد 16 - صفحه 146

إِنِّي‌ تُبت‌ُ إِلَيك‌َ ‌از‌ ‌هر‌ تقصير و كوتاهي‌ ‌در‌ امر دين‌ علما و عملا و اخلاقا ‌شده‌.

وَ إِنِّي‌ مِن‌َ المُسلِمِين‌َ اسلام‌ و تسليم‌ و ارادت‌ و دستورات‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 15)- ای انسان! به مادر و پدر نیکی کن این آیه و آیات آینده در حقیقت توضیحی است در باره دو گروه «ظالم» و «محسن» که در آیات قبل به سرنوشت آنها اجمالا اشاره شده است.

نخست به وضع «نیکو کاران» پرداخته، و از مسأله نیکی به پدر و مادر و شکر زحمات آنها که مقدمه‌ای است برای شکر پروردگار شروع کرده، می‌فرماید: «ما انسان را توصیه کردیم که در باره پدر و مادرش نیکی کند» (وَ وَصَّیْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیْهِ إِحْساناً).

ج4، ص428

سپس به دلیل لزوم حق شناسی در برابر مادر پرداخته، می‌گوید: «مادر، او را با اکراه و ناراحتی حمل می‌کند، و با ناراحتی بر زمین می‌گذارد، و دوران حمل و از شیر باز گرفتنش سی ماه است» (حَمَلَتْهُ أُمُّهُ کُرْهاً وَ وَضَعَتْهُ کُرْهاً وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً).

«مادر» در طول این سی ماه بزرگترین ایثار و فداکاری را در مورد فرزندش انجام می‌دهد و اینکه قرآن در اینجا تنها از ناراحتیهای مادر سخن به میان آورده و سخنی از پدر در میان نیست نه به خاطر عدم اهمیت آن است، چرا که پدر نیز در بسیاری از این مشکلات شریک مادر است، ولی چون مادر سهم بیشتری دارد بیشتر روی او تکیه شده است.

ضمنا از این تعبیر قرآنی می‌توان استفاده کرد که هر قدر از مقدار حمل کاسته شود باید بر مقدار دوران شیر خواری افزود، به گونه‌ای که مجموعا سی ماه تمام را شامل گردد.

سپس می‌افزاید: حیات انسان همچنان ادامه می‌یابد «تا زمانی که به کمال قدرت نیروی جسمانی رسد، و به مرز چهل سالگی وارد شود» (حَتَّی إِذا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعِینَ سَنَةً).

در حدیثی آمده است: «شیطان دستش را به صورت کسانی که به چهل سالگی برسند و از گناه توبه نکنند می‌کشد و می‌گوید پدرم فدای چهره‌ای باد که هرگز رستگار نمی‌شود»! و در جبین این انسان نور رستگاری نیست!.

قرآن در دنباله این سخن می‌افزاید: این انسان لایق و با ایمان هنگامی که به چهل سالگی رسید سه چیز را از خدا تقاضا می‌کند: نخست «می‌گوید: پروردگارا! به من الهام ده و توفیق بخش تا شکر نعمتی را که به من و پدر و مادرم ارزانی داشتی به جا آورم» (قالَ رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَ عَلی والِدَیَّ).

در دومین تقاضا عرضه می‌دارد: خداوندا! به من توفیق ده «تا عمل صالح به جا آورم، عملی که تو از آن خشنود باشی» (وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ).

و بالاخره در سومین تقاضایش عرض می‌کند: خداوندا! «صلاح

ج4، ص429

و درستکاری را در فرزندان و دودمان من تداوم بخش» (وَ أَصْلِحْ لِی فِی ذُرِّیَّتِی).

و در پایان آیه دو مطلب را اعلام می‌دارد که هر کدام بیانگر یک برنامه عملی مؤثر است، می‌گوید: پروردگارا! «من (در این سن و سال) به سوی تو باز می‌گردم و توبه می‌کنم» (إِنِّی تُبْتُ إِلَیْکَ).

به مرحله‌ای رسیده‌ام که باید خطوط زندگی من تعیین گردد، و تا به آخر عمر همچنان ادامه یابد.

دیگر این که می‌گوید: «و من از مسلمین هستم» (وَ إِنِّی مِنَ الْمُسْلِمِینَ).

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج10، ص142-143
  2. البرهان في تفسير القرآن.
  3. كتاب كامل الزيارات از جعفر بن محمد بن قولويه.

منابع